۲۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خانه کودک ناصرخسرو» ثبت شده است

سفر خیالی به آینده

عنوان فعالیت : سفر خیالی به آینده

موضوع فعالیت : کتاب "سلام من زمان هستم" نام کتابی برایشان خوانده شد، با علاقه به آن گوش دادند و سوال پرسیدند.

کلمات کلیدی : انفجار بزرگ، سفر خیالی به آینده، سفر به گذشته، روانخوانی، خواندن مجلات علمی

 خلاصه فعالیت : کتابی در مورد فرضیه چگونگی آغاز زمان، نسبیت زمان، سرعت نور وصدا برایشان خوانده شد بچه ها با علاقه ی باورنکردنی به موضوعات گوش می دادند و بعد فعالیت نوشتن متن سفر به آینده یا گذشته را انجام دادند.

 

زمان اجرای فعالیت :

تاریخ

روز هفته

زمان فعالیت

مدت زمان

30/10/1397

 یکشنبه

از 7/45   تا   9/30

یک ساعت و چهل و پنج دقیقه 

 

 مخاطبانی که فعالیت برای آن ها طراحی شده :

تعداد نفرات

محدوده سنی

جنسیت

وضعیت اقامت

وضعیت سرپرستی

وضعیت اشتغال

15 نفر

 11 تا 16 سال

 مرد

 مهاجر بدون کارت اقامت

 اکثر آن ها تحت سرپرستی پدر، عمو یا برادر بزرگتر هستند

 اکثر آن ها در لوازم یدکی های خیابان امیر کبیر کار می کنند

 

وضعیت حضور مخاطبان در فعالیت :

حاضرین در محل

غائبین

افراد در حیاط

حس و حال مخاطبین

 12 نفر

 3 نفر

 

خیلی برایشان هیجان انگیز بود

 ویژگی محل اجرای فعالیت:

نام محل اجرا

ابعاد محل

چیدمان صندلی ها

امکانات

اتاق طوفان باران

چهار در پنج

گرد به اضافه سه صندلی در وسط اتاق

دفتر- خودکار- تخته - ماژیک

این فعالیت تلاشی برای ایجاد بسترهای زیر بوده است :

  • تشویق به تفکر در موضوعات علمی
  • آشنا شدن با مفاهیم علمی مانند زمان، سرعت و...
  • ایجاد علاقه و سوال به مطالب علمی  
  • تفکر و سفر خیالی در زمان آینده و گذشته
  • آموزش علوم

 

مجری و مشاهده‌گر فعالیت :

آموزشگر

همیار آموزشگر

مشاهده‌گر

اعظم مومنی

-

-

 

حال و هوای آموزشگر قبل و بعد از فعالیت :

قبل از فعالیت : آموزشگر با علاقه قبل از این که بچه ها وارد کلاس شوند عنوان های مهم کتاب را روی تخته نوشت و امیدوار بود بچه ها از این کتاب هم مانند کتاب علمی؛ سلام من صفر هستم خوششان بیاید

بعد از فعالیت : آموزشگر وقتی اشتیاق و علاقه بچه ها را در یادگیری مطالب علمی می دید بسیار خوشحال و هیجان زده بود و از این همه علاقه تعجب کرده بود.

 

 

پیوست های همراه اجرا :

کتاب

عکس

فیلم

کار برگ

موسیقی

دیگر موارد

سلام من زمان هستم

-

-

-

-

-

 

 

پیوست های بعد از اجرا :

یادداشت آموزگار

عکس

فیلم

کار کودک

مصاحبه با کودک

ارزیابی کودک

موارد دیگر

دارد - در دفتر مربوطه

-

-

-

-

-

-

 

 

 شرح فعالیت از زاویه دید آموزشگر اصلی: 

امروز تصمیم دارم از مجموعه کتاب های لوکا نوولی کتاب "سلام من زمان هستم" را بخوانم، قبلاً کتاب "سلام من صفر هستم" را برایشان خوانده بودم. برای شروع  از بچه ها در مورد کتاب سلام من صفرهستم پرسیدم؛ با این که مطالعه آنها در سال های قبل در حد کتاب های درسی آن هم فقط برای یادگیری سوادآموزی بود، خیلی از مطالب علمی کتاب "سلام من صفر هستم" را به یاد می آوردند.

روی تخته ی کلاس قبل از این که بچه ها بیایند خلاصه ای از مطالب و عنوان های کتاب "سلام من زمان هستم" را برایشان نوشته بودم بخش هایی را شفاهی و بخش هایی را از روی کتاب خواندم و تصاویر کتاب را به آنها نشان می دادم. از انفجار بزرگ برایشان گفتم، عجیب بود که چقدر با علاقه به این موضوعات گوش می دادند. از تفاوت سرعت نور و سرعت صوت گفتم؛ برای درک بیشتر رعد و برق، دیدن نور و شنیدن صدای آنها را برایشان مثال زدم. در مورد فرضیه نسبیت زمان از دیدگاه انیشتن و فرضیه سفر در زمان و سفر به آینده را برایشان به همراه مثال های مختلف توضیح دادم مثلاً وقتی دو اتومبیل با سرعت های متفاوت، به سمت یک مقصد در حرکت باشند آن که سرعتش بیشتر باشد زودتر می رسد... خیلی با علاقه گوش می دادند و سوالاتی برایشان مطرح شده بود. یکی از بچه هایی که خیلی سوال می پرسید چند روز بعد با مجلات علمی که به امانت گرفته بود به کلاس آمد و در مورد بیدبنگ مطالبی را می گفت و گرانش و جاذبه زمین را برای بچه ها توضیح می داد که برایم خیلی جالب بود.

در آن روز بعد از کتابخوانی فعالیت سفر به زمان داشتند که هر یک از آن ها باید سفر خیالی به آینده یا گذشته را می نوشتند و برای بقیه می خواندند.

 

پیشنهادات برای آینده :

۱- نظرشان را در مورد کتاب خوانده شده بنویسند.

2- مطالبی که آموخته اند را برای یکی از دوستانشان تعریف کنند و نظر او را منتقل نمایند.

3- نمایش فیلم علمی برای آشنایی بیشتر با مفاهیم آموزش داده شده.

از شما دوست عزیز خواننده نیز دعوت می شود اگر نظر یا پیشنهادی دارید لطفا در بخش نظرات مربوط به این نوشته قرار بدهید.

۰ نظر
ناصرخسرو انجمن

من هم می خواهم عضو شورای دانش آموزی باشم

 

 

من هم می خواهم عضو شورای دانش آموزی باشم

 

شور و هیجانی در اتاق ها برای انتخابات شورای دانش آموزی برپا شده، تعداد زیادی از بچه ها مایل هستند این مسئولیت را به عهده بگیرند در کلاس ما هم بچه ها خیلی هیجان دارند برای آن ها از مسئولیت های شورای دانش آموزی گفتم این که کسی که عضو شورا می شود باید صدای سایر بچه ها باشد و خواسته های آن ها را به گوش مسئولین خانه کودک برساند و باید مؤدب و رفتار خوبی داشته باشد و بتواند خوب سخن بگوید در ضمن هر وقت لازم شد صاحب کارش به او اجازه دهد که تا ساعت ده و نیم در خانه کودک بماند، سپس خواستم هر کسی خود را واجد شرایط می بیند داوطلب شود همه ی بچه ها دستشان را بالا بردند دوباره گفتم باید هر دو هفته یکبار تا ساعت ده و نیم در خانه کودک بمانید این براتون مشکلی ایجاد نمی کند؟ و بعد با تاکید پرسیدم چه کسی داوطلب می شود؟ که همه دوباره دست هایشان را بالا بردند، به ناچار اسامی همه را روی تخته نوشتم و برایشان توضیح دادم فقط می توانید به دو نفر رای دهید.

یکی از بچه ها که بسیار ناآرام هست و به بقیه زور می گوید بلند شد و با لحن تحکم آمیزی به بقیه گفت به من رای دهید. مدتی است که او را نزدیک خودم آورده ام البته او حاضر نبود از ته کلاس جایش را عوض کند به او گفتم ؛ پسرم شما که نزدیک من باشید اگر کاری داشته باشم راحت تر می توانم از شما کمک بگیرم. وقتی او ته کلاس بود با بچه ها مدام دعوا و زد و خورد می کرد و یا به دیوار مشت می کوبید، از وقتی که جایش را عوض کردم آرام تر شده اما امروز دوباره با فریاد از بقیه می خواست به او رای دهند. خلاصه رای گیری به پایان رسید و یکی از دو نفری که رای آورد همین پسر بود. دوباره شرایط عضو شورا را جداگانه برای دو نماینده ی اتاقمان توضیح دادم و از آن ها خواستم در جلسات شورا نظر بچه ها را منتقل نمایند.

 

 

پی نوشت یک : این خاطره مربوط به آبان ماه سال ۱۳۹۷ می باشد.

پی نوشت دو : این مطلب توسط خانم اعظم مومنی تنظیم شده است.

۰ نظر
ناصرخسرو انجمن

من و بابام

عنوان فعالیت : قصه ی آشپزی بابام

موضوع فعالیت : داستانی از کتاب من و بابام برای بچه ها خوانده شد.

کلمات کلیدی : آشپزی بابا، غذای سوخته و بدمزه بابا، روانخوانی، کلمه نویسی، گوش کردن به قصه

 

خلاصه فعالیت : قصه دیگری از کتاب قصه های من و بابام خوانده شد و بچه ها با دقت و علاقه به آن گوش می دادند در پایان کتاب را خواندند و کلمه های آن را نوشتند.

 

زمان اجرای فعالیت :

تاریخ

روز هفته

زمان فعالیت

مدت زمان

1397/7/23

دوشنبه

از 45/7   تا   30/09

یک ساعت  و چهل و پنج

 

 مخاطبانی که فعالیت برای آن ها طراحی شده :

تعداد نفرات

محدوده سنی

جنسیت

وضعیت اقامت

وضعیت سرپرستی

وضعیت اشتغال

بیست و یک نفر

 9 تا 12 سال

 مرد

 مهاجر بدون کارت اقامت

 اکثر آن ها تحت سرپرستی پدر، عمو یا برادر بزرگتر هستند

 اکثر آن ها در لوازم یدکی های خیابان امیر کبیر کار می کنند

 

وضعیت حضور مخاطبان در فعالیت :

حاضرین در محل

غائبین

افراد در حیاط

حس و حال مخاطبین

 

 

 

کاملا متوجه می شوم که آنها با موضوعات داستان همزادپنداری می کنند

 

 ویژگی محل اجرای فعالیت:

نام محل اجرا

ابعاد محل

چیدمان صندلی ها

امکانات

اتاق یاران

پنج در سه

نیمکت ها در دو ردیف پشت هم

کتاب- دفتر- مداد- تخته - ماژیک

این فعالیت تلاشی برای ایجاد بسترهای زیر بوده است :

  • داستان خوانی
  • آموزش خواندن و نوشتن
  • بالا رفتن اعتماد به نفس بچه ها
  • لذت بردن از گوش دادن به داستان های کتاب

 

 

مجری و مشاهده‌گر فعالیت :

آموزشگر

همیار آموزشگر

مشاهده‌گر

لیلا شیخی پور

-

-

 

حال و هوای آموزشگر قبل و بعد از فعالیت :

قبل از فعالیت :

بعد از فعالیت : .

 

 

پیوست های همراه اجرا :

کتاب

عکس

فیلم

کار برگ

موسیقی

دیگر موارد

 قصه های من و بابام

-

-

-

-  

-

 

پیوست های بعد از اجرا :

یادداشت آموزگار

عکس

فیلم

کار کودک

مصاحبه با کودک

ارزیابی کودک

موارد دیگر

دارد - در دفتر مربوطه

-

-

-

-

-

-

 

 

شرح فعالیت از زاویه دید آموزشگر: 

مدتی است که کتاب قصه های من و بابام را با بچه ها کار می کنم در این مجموعه داستان ها، قصه های جذابی از زندگی پدر و پسری دارد که با یکدیگر تنها زندگی می کنند. کودکان ما مهاجرانی هستند که برای کار کردن به ایران آمده اند و دور از خانواده به همراه یکی از اقوام بزرگتر یا پدرشان زندگی می کنند و من به خوبی این موضوع را حس می کنم که آنها با ماجراهای این کتاب همزاد پنداری دارند و قصه های این کتاب را دوست دارند. موضوع داستان امروز آشپزی کردن من و بابام بود پدر غذایی که درست کرده سوخته و بد مزه شده بود و نمی توانستند بخورند. بعد از خواندن داستان بچه ها کتاب را دست به دست چرخاندند و از روی آن خواندند و به نوبت پای تخته آمدند و کلمات آن را می نوشتند.

 

چالشی که با آن روبرو بودم: 

از بچه ها می خواستم با صدای بلند برای بقیه بخوانند تا اعتماد به نفسشان بالا برود اما اگر کسی اشتباه می خواند یا غلط می نوشت بقیه او را مسخره می کردند.

 

پیشنهادات برای آینده :

1- اگر دوست داشتند نقاشی خود و پدرشان را بکشند.

2- خاطره ای از پدر خود را بنویسند.

3- یک آرزو برای پدر و مادر خود بنویسند.

4- بگویند دوست دارند پدرشان چه رفتاری داشته باشد.

 

از شما دوست عزیز خواننده نیز دعوت می شود اگر نظر یا پیشنهادی دارید لطفا در بخش نظرات مربوط به این نوشته قرار بدهید.

 

پی نوشت : این مطلب توسط خانم اعظم مومنی تنظیم شده است.

۰ نظر
ناصرخسرو انجمن

با دنیای وسلی آشنا شویم

عنوان فعالیت : با دنیای وسلی آشنا شویم

موضوع فعالیت : آشنایی با ابزارها و فعالیت هایی که وسلی در مزرعه اش بکار می برد.

کلمات کلیدی : مزرعه وسلی، کلاه وسلی، ترازوی دست ساز، بافتنی با الیاف

 

خلاصه فعالیت :

بعد از خواندن کتاب وسلی آباد برای آشنایی بیشتر کودکان با دنیای وسلی بعضی از ابزارهایی که او استفاده می کرد را در اتاق درس به بچه ها نشان دادم.

 

زمان اجرای فعالیت :

تاریخ

روز هفته

زمان فعالیت

مدت زمان

21/8/۱۳۹۷

دوشنبه 

از 45/7   تا   30/09

یک ساعت  و چهل و پنج

 

 مخاطبانی که فعالیت برای آن ها طراحی شده :

تعداد نفرات

محدوده سنی

جنسیت

وضعیت اقامت

وضعیت سرپرستی

وضعیت اشتغال

بیست نفر

 11 تا 16 سال

 مرد

 مهاجر بدون کارت اقامت

 اکثر آن ها تحت سرپرستی پدر، عمو یا برادر بزرگتر هستند

 اکثر آن ها در لوازم یدکی های خیابان امیر کبیر کار می کنند

وضعیت حضور مخاطبان در فعالیت :

حاضرین در محل

غائبین

افراد در حیاط

حس و حال مخاطبین

 با تاخیر آمدند

 یک نفر

 

از انجام فعالیت خوشحال بودند  

 

 

 

 ویژگی محل اجرای فعالیت:

نام محل اجرا

ابعاد محل

چیدمان صندلی ها

امکانات

اتاق گل یاس

چهار در پنج

گرد به اضافه سه صندلی

گلدان- ترازوی دست ساز- کاموا- بافتنی- تخته - ماژیک

 

این فعالیت تلاشی برای ایجاد بسترهای زیر بوده است :

  • آشنایی با دنیای وسلی
  • علاقمند کردن کودکان به کتابخوانی
  • مشاهده بافتن شال با کاموا و میل بافتنی
  • آشنایی با ماشین ریسندگی
  • ترازو و اندازه گیری
  • آشنایی با واحدهای اندازه گیری جرم و لیتر
  • مشاهده ی هاون و امتحان کردن آن
  • آشنایی با گل و گیاه و بذر کاشتن

 

 

مجری و مشاهده‌گر فعالیت :

آموزشگر

همیار آموزشگر

مشاهده‌گر

پروین صادقی

-

-

 

حال و هوای آموزشگر قبل و بعد از فعالیت :

قبل از فعالیت :

بعد از فعالیت : .

پیوست های همراه اجرا :

کتاب

عکس

فیلم

کار برگ

موسیقی

دیگر موارد

وسلی آباد

-

-

-

-

-

 

پیوست های بعد از اجرا :

یادداشت آموزگار

عکس

فیلم

کار کودک

مصاحبه با کودک

ارزیابی کودک

موارد دیگر

دارد - در دفتر مربوطه

-

-

-

-

-

-

 

شرح فعالیت از زاویه دید آموزشگر اصلی: 

وسلی آباد اولین کتابی است که برای آموزش ادبیات با بچه ها کار کردم در این کتاب بچه ها با دنیای وسلی آشنا شدند؛ او در زمینی که برای خودش انتخاب کرده بود گیاهان مختلف می کارد و با الیاف گیاهان برای خودش لباس و کلاه درست می کند او رسم و رسوم مردم شهر را نمی پسندد و تمدن خودش را ایجاد کرده بود. برای آشنایی بیشتر بچه ها با فعالیت های وسلی، گلدانی را به اتاق درس آوردم تا بچه ها مراحل رشد گیاه و بذرپاشی را از نزدیک مشاهده کنند، با یک ترازوی دست ساز واحد اندازه گیری جرم و مایعات، انواع ترازوهای دستی، دیجیتالی و باسکول را توضیح دادم. یک شال نیمه بافته شده را با میل بافتنی به بچه ها نشان دادم و آنها هر کدام بافتن با میل را امتحان کردند و متوجه شدند وسلی چگونه با الیاف گیاهان برای خودش کلاه می بافت.

 

پیشنهادات برای آینده :

1- جستجو در مورد تمدن های مختلف

2- ارائه نمونه هایی از تصاویر هنرهای مختلف برای معرفی و آشنا نمودن  بچه ها

3- بیان تاریخچه و اهمیت بعضی از کارهای هنری مانند؛ قالی بافی، چرم دوزی، نجاری و هر چیزی که بچه ها در زندگی به طور روزمره با آن مواجه هستند.

4- رفتن به موزه ایران باستان

5- کاشت یک نهال و آبیاری آن توسط کودکان و مشاهده ی مراحل رشد آن

6- بافت کلاه یا سبد به سبک حصیربافی

 

از شما دوست عزیز خواننده نیز دعوت می شود اگر نظر یا پیشنهادی دارید لطفا در بخش نظرات مربوط به این نوشته قرار بدهید.

 

 

پی نوشت : تنظیم این مطلب از خانم اعظم مومنی است.

۰ نظر
ناصرخسرو انجمن

ای کاش جنگ تمام شود

 

ای کاش جنگ تمام شود

 

بعد از گذشت سه ماه از شروع سال تحصیلی دو کودک از بچه های قدیم به خانه کودک آمدند اما به دلیل ناآرام بودنشان از ثبت نام آن ها امتناع می شد با مددکار و مدیر مجموعه صحبت کردم و گفتم آن ها را به اتاق درس من بفرستید و از آن ها قول گرفتم با یکدیگر دعوا نکنند، درس بخوانند و خود را به بقیه بچه ها برسانند. هر روز به آن ها مسئولیت می دادم به مرور شیطنت ها و بی قراری هایشان در اتاق درس کم شد اما در بیرون از کلاس همچنان ناآرام بودند. یک روز به بچه ها کاغذهای رنگی دادم و خواستم هر تصوری نسبت به هنرهای افغانستان و ایران در ذهن دارند را نقاشی کنند و یا کاردستی آن را درست نمایند، آنها نقاشی های مختلفی کشیدند و به دیوار چسباندیم، در پایان فعالیت یکی از آن دو کودک برای من نامه محبت آمیزی نوشت و آن را در پاکتی که خودش درست کرده بود گذاشت و ازمن خواست نامه اش را به کسی نشان ندهم. در نامه از این که به آنها درس می دهم تشکر کرد و از آرزوهایش نوشت؛ او دوست داشت جنگ در افغانستان تمام شود و به کشورش برگردد. از خواندن دلتنگی های او خیلی ناراحت شدم و برای برقراری صلح و آرامش در افغانستان دعا کردم.

 

پی نوشت یک : زمان رویداد مربوط می شود به دی ماه سال ۱۳۹۷ در محل خانه کودک ناصرخسرو

پی نوشت دو : این تجربه نقل شده از خانم پروین صادقی آموزشگر اتاق گل یاس است که خانم اعظم مومنی به رشته تحریر درآورده اند.

 

پیشنهادات برای آینده :

 

از شما دوست عزیز خواننده نیز دعوت می شود اگر نظر یا پیشنهادی دارید لطفا در بخش نظرات مربوط به این نوشته قرار بدهید.

۰ نظر
ناصرخسرو انجمن

معرفی لیلا شیخی پور فعال خانه کودک ناصرخسرو

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
ناصرخسرو انجمن

معرفی فرشته داوریان از فعالان خانه کودک ناصرخسرو

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
ناصرخسرو انجمن

معرفی پروین صادقی فعال خانه کودک ناصرخسرو

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
ناصرخسرو انجمن

اول صبح !

 

 

 

 

معمولا بچه ها همگی سر یک ساعت وارد خانه کودک نمی شدند و تعدادی همیشه با تاخیر می آمدند، تا آنجا که متوجه شده بودم معمولا علت آن این بود که این بچه ها باید برای صبحانه ی سرپرست یا کارفرمایشان  نان می خریدند و صبحانه را آماده می کردند و بعد می آمدند و یا این که شب قبل دیر خوابیده و روز بعد با تاخیر می آمدند .

به همین دلیل من ترجیح می دادم که  از دقایق اول ، وارد بحث اصلی آموزش نشویم و در عوض سعی می کردم همیشه فعالیتی مانند: کتابخوانی ، شعر خوانی و یا بازی و سرگرمی برای یک ربع اول کلاس آماده کنم که بچه ها سرگرم باشند و با یکدیگر دعوا نکنند تا بقیه بیایند. چون معمولا سر صبح در اتاق با این رفتار رو می شدم که بچه ها با هم دعوا می کردند البته بچه ها به دعوا های خودشان شوخی می گفتند!  که گاهی اوقات واقعا جدی می شد مثلا دو برادر در کلاس ما بودند که برخی از روزها از اول صبح با هم دعوا داشتند و زیر لب به هم فحش می دادند و گاهی هم واقعا دعوا و بزن بزن می کردند بعد از مدتی خودشان برایمان تعریف کردند که شبها برادر بزرگترشان آنها را با کمربند می زند و همین موضوع دلیل دعوا و ناراحتی های روز بعدشان در خانه کودک است.

 

نویسنده : خانم اعظم مومنی سرپرست اتاق طوفان باران در ۱۳۹۸-۱۳۹۷

۰ نظر
ناصرخسرو انجمن

معرفی طاهره پژوهش فعال خانه کودک ناصرخسرو

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
ناصرخسرو انجمن